بعثت ، غدير و مهدويت
نيم نگاهي به سه مؤلفه مبنايي انسجام اسلامي
چكيده
در نوشتار حاضر، ابتدا رابطه بعثت و مهدويت و حکومت عدل جهاني امام عصر(عج) در ضمن آيه اظهار (هو الذي ارسل رسوله بالهدي...)بحث و بررسي شده و سپس ... حلقه اتصال (غدير) ميان بعثت و مهدويت و رابطه آن با بعثت و حکومت جهاني امام مهدي در ضمن آيات شريفه وعد (وعد الله الذين آمنوا منکم...) و اکمال (اليوم اکملت لکم دينکم...) پژوهيده شده است. با روشن شدن زواياي مختلف بحث، نقش حساس و رابطه منطقي بعثت، غدير، مهدويت و حکومت جهاني تبيين شده است.
واژههاي كليدي: بعثت، مهدويت، اظهار، خلافت، ولايت، تمکين.
مقدمه
به نظر ميرسد دين اسلام از ميان اديان ديگر داراي سه مرحله اساسي، مرحله آغاز، مرحله کمال و مرحله پيروزي است. اولين مرحله با «بعثت» پيامبر اعظم(ص) شروع شد و در حدود 23سال طول کشيد. مرحله دوم نيز با «ولايت» حضرت علي(ع) شروع شده و تا ظهور حضرت حجت(عج) ادامه مييابد. بالاخره مرحله سوم با «ظهور امام عصر» آغاز ميشود و در دوران حکومت ايشان به پيروزي نهايي ميرسد. در قرآن آياتي وجود دارد که به هر سه مرحله اشاره دارد. ما در موضوع مقاله (بعثت، غدير، مهدويت و حکومت جهاني از ديدگاه اهلسنت) ميكوشيم آياتي را که با سه مرحله مذکور ارتباط دارد، يعني آيه اظهار و آيه وعد و بالاخره آيه ولايت را در اين عرصه بررسي كنيم.
بعثت و مهدويت و ارتباط ميان آنها
آيه اظهار
هوالذي أرسل رسوله بالهدي ودين الحقّ ليظهره علي الدّين كلّه ولو كره المشركون؛[1]
او كسي است كه رسولش را با هدايت و آيين حق فرستاد، تا آن را بر همه آيينها چيره و غالب گرداند، هر چند مشركان كراهت داشته باشند.
در آيه مذكور سه سؤال عمده است که بايد پاسخ داده شود. سؤال نخست: مرجع ضمير (هاء) در «ليظهره» به چه چيزي بر ميگردد؟ به پيامبر يا به دين حق؟[2] سؤال دوم: چيرگي به چه معناست؟ آيا به معناي تسلط يافتن به وسيله حجت و برهان است يا به وسيله غلبه و پيروزي؟[3] سؤال سوم: اين چيرگي به دست چه كسي و در چه زماني تحقق مييابد؟ آيا توسط حضرت عيسي(ع) در آخرالزمان يا به وسيله امام مهدي(ع) در آخرالزمان؟[4]
در پاسخ به سؤال نخست ميگوييم: احتمال دوم (برگشت ضمير به دين حق) به چندين وجه درست است.
وجه اول: ظهور و سياق آيه دلالت دارد كه ضمير (هاء) به «دين حق» باز ميگردد، زيرا در آيه قبل خداوند ميفرمايد: «مشركان ميخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند، ولي خداوند جز اين نميخواهد كه نور خود را كامل كند، هر چند كافران ناخشنود باشند.»[5] نوري كه كفار و مشركان ميخواهند آن را خاموش كنند، جز اسلام و دين حق چيزديگري نيست. مفسر بزرگ اهلسنت، محمدعلي الصابوري، نيز به اين نكته اشاره ميكند و ميگويد: «يطفئوا نورالله أراد به نور الاسلام... .[6] بنابراين، خداوند در آيه مورد بحث به آنها پاسخ ميدهد كه اسلام نه تنها از بين نميرود، بلكه بر همه اديان غالب ميآيد. خداوند به پيامبر و امت او مژده و بشارت ميدهد كه عاقبت، پيروزي و غلبه با آنهاست. پس به قرينه سياق، اتمام نور يعني چيرگي اسلام و همين غلبه و چيرگي باعث ميشود كه مشركان خشمگين باشند.
علاوه بر اين، در نزد خداوند دين اسلام مهم است كه پيامبر اكرم(ص) براي تبليغ و ترويج آن مبعوث به رسالت شدهاند. واقعيت اين است كه اسلام هدف پيامبراكرم(ص) است. لذا بايد در آيه مورد بحث چيرگي اسلام مطرح باشد.
وجه دوم: اكثر مفسران اهلسنت ضمير (هاء) را به دين حق و اسلام برگرداندهاند[7] و ما هم در صدد بيان نظر اكثر اهلسنت هستيم.
وجه سوم: وجود روايات و اقوال علماي اهلسنت[8] درباره آيه در حق حضرت مهدي(ع) است. در نتيجه بايد ضمير (هاء) را به دين حق برگردانيم، چرا كه توسط آن حضرت بر ساير اديان غلبه مييابد. بنابراين، اسلام است که بر ساير اديان مستولي ميشود.
درپاسخ به سؤال دوم ميگوييم: به نظر ميرسد اين چيرگي به وسيله غلبه و پيروزي باشد. فخر رازي اين مطلب را مطرح کرده و ميگويد:
بدان كه چيرگي بر ديگري، يا با حجت و برهان يا با فراواني و زيادي و يا با غلبه و پيروزي است، و چون بشارت الهي مربوط به آينده است نه حال، و از طرف ديگر، آشكار شدن اين دين با حجت و برهان در تمام زمانها معلوم است، بنابراين بايد چيرگي به معناي برتري اسلام با غلبه باشد.[9]
البته غلبه جزئي و مقطعي اسلام بر ديگر اديان در زمان پيامبر اكرم(ص) محقق شده و بهترين دليل بر آن، پرداخت جزيه از طرف پيروان اديان ديگر به مسلمانان است. اين بيانگر قدرت و شوكت اسلام در آن دوران است، ولي متأسفانه آنان كه ديروز به مسلمانان جزيه ميپرداختند، امروز حتي به مقدسات ما دست تجاوز دراز كرده و از هر سو ما را در محاصره و فشار گرفتهاند. اين در حالي است كه تلاشها و برنامه هاي تبليغي ديگر اديان، بسيار گسترده و فراگيرشده است. اگر براين باوريم كه قرآن كريم شايسته امروز و فرداهاست، چگونه ميتوانيم پيروزي اسلام را بر ديگر اديان با اوضاع كنوني، تطبيق دهيم؟ در حالي كه مسلمانان از هر سو در محاصره و حلقه تنگ نظامها، سياستهاي گوناگون و فشارهاي فزاينده قرار گرفتهاند، منتظر تحقق آن بشارت الهي هستند تا شوكت و عظمت اسلام بر جهان مستولي گردد.
در تفسير ابنجزي چنين آمده است: «و چيرگي آن يعني آن را بالاترين و نيرومندترين دينها قرار داد تا مشرق و مغرب را فراگيرد.»[10] اين همان روايتي است كه گروهي از مفسران از ابوهريره نقل كردهاند[11] (و در نظر اهلسنت معتبر است). در كتاب درالمنثور چنين آمده است: سعيدبن منصور و ابنالمنذر و بيهقي در كتاب سنن خود از جابر، درباره «ليظهره علي الدين كله» روايت كردهاند كه گفت: اين واقع نخواهد شد مگر اينكه فقط اسلام پيرواني داشته باشد نه يهودي و نه مسيحي.[12]
قرطبي ميگويد: سدي نيز گفته است: اين اظهار دين، به هنگام خروج مهدي(ع) است كه كسي نميماند جز اينكه پيرو اسلام شود.[13] در همين زمينه، مقدادبن اسود ميگويد: از رسول خدا(ص) شنيدم كه فرمود:
لايبقي علي ظهر الارض بيت مدر و لاوبر الاّ أدخله الله (عليهم) كلمة الاسلام، ]إمّا[ بعزٍّ عزيز و ]امّا [بذلّ ذليل، ]امّا [تعزّهم فيجعلهم من أهلها فيعزوا به، و اما يذلّهم فيدينون له؛[14]
در روي زمين هيچ خانه خشت و گلي و خيمه مويين نميماند مگر اينكه خداوند آيين اسلام را در آن خانه وارد ميكند يا با عزت و سربلندي يا با ذلت و خواري؛ يا اسلام را ميپذيرند و خداوند آنها را سربلند ميگرداند يا به ناچار در برابر اسلام سر تعظيم فرود ميآورند.
بنابراين، نتيجه ميگيريم اسلام با پيروزي و غلبه بر جهان مستولي ميگردد.
در پاسخ به سؤال سوم ميگوييم: با توجه به اقوال تابعين، احتمال دوم (چيرگي و غلبه به وسيله امام مهدي در آخرالزمان) درست به نظر ميرسد. قرطبي ميگويد: سدي گفته است: اين اظهار دين، به هنگام خروج مهدي است كه كسي نميماند جز اينكه پيرو اسلام شود.[15] سعيدبن جبير درباره آيه «ليظهره علي الدين كله ولوكره المشركون» ميگويد: ايشان مهدي از اولاد فاطمه است.[16]
در تفسير قرطبي چنين آمده است:
فروي أن جميع ملوك الدنيا كلها اربعة مؤمنان وكافران فالمؤمنان سليمان بن داود و اسكندر والكافران نمرود و بختنصر و سيملكها من هذه الامة خامس لقوله تعالي ليظهره علي الدين كله و هو المهدي؛[17]
روايت شده است كه پادشاهان دنيا چهار نفر بودند: دو نفر مؤمن و دو نفر كافر. آن دو مؤمن سليمانبن داود و اسكندر بودند و دو كافر نمرود و بختنصر بودند. به زودي پنجمي نيز از امت محمد(ص) به دليل آيه «ليظهره علي الدين کله» مالك اين دنيا ميشود و او مهدي است.
روايات بسياري در كتب حديثي اهلسنت وجود دارد مبني بر اينكه حضرت مهدي(ع) از فرزندان پيامبر(ص) است و در آخرالزمان زمين را پر از عدل و داد ميكند، کما اينكه قبل از او پر از ظلم و جور شده است.[18] علاوه بر اينها ميگوييم: امكان ندارد اين غلبه و پيروزي توسط حضرت عيسي(ع) باشد ـچنانكه برخي معتقدندـ زيرا ما اعتقاد داريم كه پيامبر اكرم(ص) آخرين نبي و افضل آنها و نيز مهيمن بر ساير انبياست. آيا معقول است كه حضرت عيسي(ع) بيايد و دين اسلام را کامل كند و به اتمام برساند و آن را بر ساير اديان غلبه بدهد، در حالي كه پيامبر اسلام آخرين نبي و افضل آنها باشد! ما ميگوييم و ادله هم آن را ثابت كردهاند كه اسلام توسط يكي از جانشينان پيامبر و از فرزندان ايشان ـ حضرت مهدي(ع)ـ بر ساير اديان غلبه مييابد و هيچ محذوري هم پيش نميآيد، زيرا جانشينان حافظ و كامل كننده اسلاماند؛ همان اسلامي كه پيامبر اكرم براي آن مبعوث شدند. ابنجوزي درباره نماز خواندن حضرت عيسي(ع) پشت سر حضرت مهدي(عج) ميگويد: اگر حضرت مهدي پشت سر حضرت عيسي(ع) نماز بخواند، به دو دليل جائز نيست: يكي اينكه نماز خواندن ايشان پشت سر حضرت عيسي(ع) او را از امامت خارج و مأموم و تابع خواهد کرد. دوم اينکه پيامبر(ص) فرمود: «لانبي بعدي» و همه شرايع بعد از پيامبر نسخ شده است. حال اگر مهدي(عج) پشت سر عيسي(ع) نماز بخواند، حديث مذكور مورد شبهه قرار ميگيرد.[19] همين استدلال نيز در ا
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: